فرامرز اصلانی(چون به یاد تو می افتم دیده
از اشک تر میشه)
|
|
|
|
|
چون به یاد
تو می افتم دیده از اشک تر میشه |
|
شادی از من
می گریزه گریه هم بی اثر میشه |
|
|
|
|
|
وقتی این
شعرو میخونم همش تو در برابرمی |
|
میدونم تو
هم میدونی که امید آخرمی |
|
|
|
|
|
وقتی چلچله
ها میان از سفر های دورادور |
|
از تو میپرسم
چو هریک میکنند از بامم عبور |
|
|
|
|
|
|
|
عبور عبور |
= |
|
|
|
|
|
|
|
|
چون ز تو هیچ
خبری نیست ساز من بی آهنگ میشه |
|
می نویسم
که بدانی دلم برایت تنگ میشه |
|
|
|
|
|
با چنین
تنهایی و درد شب میشه دنیای خورشید |
|
به خودم میگم
که ای کاش چشمونم تو رو نمیدید |
|
|
|
|
|
وقتی چلچله
ها میرن به سفر های دورادور |
|
از تو میگویم
چو هریک میکنند از بامم عبور |
|
|
|
|
|
|
|
عبور عبور ... |