4
*
چه
انتظار غریب
است
ساده
باید بود
و
فکر باید کرد
در
آرزوی تماشا،
نگاه باید کرد
و در
سفر سایه پلک
باید زد
و
گرمی تن نان
را به بوسه ای
بخشید
چه
انتظار غریب
است
صبر
باید کرد
و
چشم باید بود
و تا
سکوت تنازع
نگاه باید کرد
و در
تنش سرد دست و
آهن و چوب
سه تار
باید زد
چه
انتظار غریب
است
راه
باید رفت
و در
تلاتم احساس
رنگ باید ریخت
و در
تراوش پندار
غرق باید شد
و
سایه را به
رنگ صداقت
سکوت باید زد
چه
انتظار غریب
است
شیراز
*